حرف های عشق



مصلحت نیست که دستان تورا لمس کنم ترسم از دست روی میکده را باز کنی چه کسی عاشق چشمان غزل وار تو نیست؟ نکند قصه ی عاشق شدن آغاز کنی اگر از شوق وصال تو بمیرم چه کنم؟ نکند حس خودت را به من ابراز کنی من تو را در قفس تنگ دلم جا دادم نکند از دل عاشق شده پرواز کنی در نبود تو همه تاب و توانم رفته پیش من باش عزیزم نکند ناز کنی مصطفی حامی
از ازل عاشقت بودم هرکه به عشق من شک داشت بی گمان تو را نشناخته بود. انگار همین دیروز بود در پیچ و خم ابعاد زمان گم شدی تو را یافتم گفتگوی من وچشمانت به درازا کشید اکنون ندارمت می دانم هربار که تو راپیداکنم دوباره گم خواهی شد در این دنیا که نشد اما. شاید تو را در زمان دیگری دوباره پیدا کنم آیا می شود اینبار گفتگوی من و چشمانت کمی بیشتر به درازا بکشد؟ تکرار درد آلود داستان ما تن ابدیت را هر بار لمس خواهد کرد عشاق همواره در طول زمان وظیفه خود را به کمال

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تو تک ستاره آسمون منی خرید طرح لایه باز فروش مستقیم تکسو تولید جعبه شیرینی لب گیری عاشقونه با طمعی شیرین و لذت بخش خادمان شهدا تعمیرات لوازم خانگی | دیجی تال سرویس سفر و طبیعت گردی ali تفريحي و سرگرمي